امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flouncing

American: ˈflaʊnsɪŋ British: ˈflaʊnsɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flounced
  • شکل سوم:

    flounced
  • سوم‌شخص مفرد:

    flounces

معنی‌ها

noun
پارچه‌ای که با آن والان می‌سازند، پارچه برای چین دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
والان سازی، پلیسه کنی، هنر چیندادن و پفدار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flouncing

  1. verb To walk with exaggerated or unnatural motions expressive of self-importance or self-display
    Synonyms:
    sashaying prancing bouncing struggling stomping marching swashing storming springing ruffling swanking flopping swaggering leaping flinging strutting floundering twisting tossing jerking flapping peacocking

ارجاع به لغت flouncing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flouncing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flouncing

لغات نزدیک flouncing

پیشنهاد بهبود معانی