شکل نوشتاری دیگر این لغت: free-hand
بیاسباب، بیافزار، بیابزار، با دست باز، آزاد
a freehand drawing
نقاشی با دست آزاد
She sketched the portrait freehand, capturing every detail effortlessly.
او پرتره را بیابزار ترسیم کرد و تمام جزئیات را بهآسانی ثبت کرد.
(بدون ابزار خاصی) کشیدن، ساختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He wanted to freehand a sketch of the bustling cityscape.
او میخواست طرحی از منظرهی شهری شلوغ را بکشد.
She can easily freehand complex shapes with just a pencil.
او بهراحتی میتواند اشکال پیچیده را تنها با یک مداد بکشد.
آزادی در تصمیم
The organization promotes freehand, empowering employees to take initiative.
این سازمان آزادی در تصمیم را ترویج میکند و به کارمندان قدرت میدهد تا ابتکار عمل کنند.
The manager appreciated the team’s freehand to explore innovative solutions.
مدیر از آزادی در تصمیم تیم برای کشف راهحلهای نوآورانه قدردانی کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «freehand» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/freehand