Freehanded

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

سخی، گشاده‌دست، دست باز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد freehanded

  1. adjective Characterized by bounteous giving
    Synonyms: liberal, generous, openhanded, handsome, charitable, free, lavish, big, munificent, bighearted, bounteous, unsparing, bountiful, unstinting, giving
  2. adjective Done by hand without mechanical aids or devices
    Synonyms: freehand
  3. adjective Openhanded; generous.
    Synonyms: liberal

ارجاع به لغت freehanded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «freehanded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freehanded

لغات نزدیک freehanded

پیشنهاد بهبود معانی