امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Frizzly

frɪzliː ˈfrɪzlɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
فرفری، مجعد، فردار، چین دار، حاشیه دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frizzly

  1. adjective (of hair) in small tight curls
    Synonyms: crisp, frizzy, kinky, nappy

ارجاع به لغت frizzly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frizzly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frizzly

لغات نزدیک frizzly

پیشنهاد بهبود معانی