سومشخص مفرد:
fucksوجه وصفی حال:
fuckingصفت تفضیلی:
more fuckedصفت عالی:
most fuckedبهگارفته، دربوداغون، پارهپوره، سرویسشده، بسیار خسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The unexpected storm left the town fucked.
طوفان غیرمنتظره شهر رو دربوداغون کرد.
You're fucked!
به گا رفتی! (کارت تمومه)
After working a double shift, I was fucked and could barely keep my eyes open.
بعد از دو شیفت کاری، بسیار خسته شده بودم و بهسختی میتونستم چشمهام رو باز نگه دارم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fucked» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fucked