Get Stuck In

ɡɛt stʌk ɪn ɡɛt stʌk ɪn
آخرین به‌روزرسانی:
  • Idiom
    مشتاقانه شروع به کاری کردن
    • - The food looks good. Grab a plate and get stuck in.
    • - غذا به نظر خوشمزه می‌آید؛ یک بشقاب بیاور و مشتاقانه شروع به خوردن کن.
    • - Don’t wait for me—get stuck in.
    • - منتظر من نشو شروع کن.
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد get stuck in

  1. Phrasal verb Dedicate a large amount of effort towards

لغات نزدیک get stuck in

پیشنهاد و بهبود معانی