وارد کسب و کار شدن، شروع به کار کردن (در یک زمینه خاص)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He decided to go into business for himself.
او تصمیم گرفت برای خودش کسب و کاری راه بیندازد (وارد کسب و کار شود).
After college, she went into business with her brother.
بعد از دانشگاه، او با برادرش وارد کسب و کار شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «go into business» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/go-into-business