فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Granddaddy

ˈɡrændædi ˈɡrændædi

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun

(عامیانه) پدر‌بزرگ

noun

(عامیانه) بهترین یا بزرگ‌ترین (در نوع خود)، اولین، پیشین‌ترین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the granddaddy of them all

از همه‌ی آن‌ها باسابقه‌تر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد granddaddy

  1. noun the father of your father or mother
    Synonyms:
    grandfather grandpa granddad grandad gramps

ارجاع به لغت granddaddy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «granddaddy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/granddaddy

لغات نزدیک granddaddy

پیشنهاد بهبود معانی