شکل نوشتاری دیگر این لغت: halfheartedness
سردی، بیمیلی، بیاشتیاقی، دودلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her half-heartedness during the project led to disappointing results.
بیاشتیاقی او در طول پروژه منجر به نتایج ناامیدکنندهای شد.
The half-heartedness in his apology left her feeling even more hurt.
بیمیلی در عذرخواهیاش باعث شد که او بیش از پیش آسیب ببیند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «half-heartedness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/half-heartedness