شکل نوشتاری دیگر این لغت: halfhearted
بیمیل، بیعلاقه، بیشور، سرد، نه چندان گرم، با بیمیلی، بیخلوص، غیرقلبی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He made a half-hearted attempt to apologize.
او تلاشی بدون خلوص برای عذرخواهی کرد.
The team's performance was lackluster and halfhearted, resulting in a loss.
عملکرد این تیم ضعیف و سرد بود و به باخت منجر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «half-hearted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/half-hearted