فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Half-moon

ˈhæfˈmuːn ˈhæfˈmuːn hɑːfmuːn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

تربیع (ماه)

The half-moon was shining brightly in the night sky.

تربیع ماه در آسمان شب به‌روشنی می‌درخشید.

noun

هر چیز به شکل هلال، هرچیز هلالی‌شکل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The artist used a half-moon stencil to create a crescent shape in her painting.

این هنرمند از استنسیل هلالی‌شکل برای ایجاد شکل هلال در نقاشی خود استفاده کرد.

a delicate half-moon design

طراحی ظریف به شکل هلال

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد half-moon

  1. noun the crescent-shaped area at the base of the human fingernail
    Synonyms:
    lunula lunule
  1. adjective
    Synonyms:
    curved crescent arch semilunar

ارجاع به لغت half-moon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «half-moon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/half-moon

لغات نزدیک half-moon

پیشنهاد بهبود معانی