با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hallucinogen

həˈluːsənədʒn həˈluːsənədʒn həˈluːsənədʒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    (ماده یا دارو) توهم‌انگیز، نهازشزا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hallucinogen

  1. noun A substance that affects the central nervous system and is often addictive
    Synonyms: drug, narcotic, opiate, dope
  2. noun A psychoactive drug that induces hallucinations or altered sensory experiences
    Synonyms: psychedelic drug, mind-expanding drug, hallucinogenic drug, stimulant, psychodelic drug

ارجاع به لغت hallucinogen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hallucinogen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hallucinogen

لغات نزدیک hallucinogen

پیشنهاد بهبود معانی