فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Horseman

ˈhɔːrsmən ˌhɔːsmən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    سوارکار (مرد)، اسب سوار (مرد)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد horseman

  1. noun rider
    Synonyms: equestrian, equerry, roughrider, cavalryman, horse guard, dragoon, gaucho, pricker, buckaroo, postilion, broncobuster, cowboy, jockey, horse trainer

ارجاع به لغت horseman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horseman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horseman

لغات نزدیک horseman

پیشنهاد بهبود معانی