Hyperactive

ˌhaɪpərˈæktɪv ˌhaɪpərˈæktɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پزشکی (فرد) بیش‌فعال، ناآرام، پرجنب‌وجوش، بی‌قرار، پرتکاپو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The hyperactive child could not sit still for more than a few seconds.
- کودک بیش‌فعال نمی‌توانست بیش از چند ثانیه بی‌حرکت بنشیند.
- Her hyperactive imagination led her to create fantastical stories in her mind.
- تخیل بی‌قرار او باعث شد تا داستان‌های خارق‌العاده‌ای را در ذهن خود خلق کند.
adjective
دقیق، با جزئیات
- The hyperactive tapestry showcased a mesmerizing array of colors and intricate patterns.
- ملیله‌ی با جزئیات مجموعه‌ای مسحورکننده از رنگ‌ها و الگوهای پیچیده را به نمایش گذاشت.
- The hyperactive mural on the city street displayed an elaborate blend of styles, from graffiti to fine art.
- نقاشی دیواری با جزئیات در خیابان شهر ترکیبی استادانه از سبک‌ها، از گرافیتی تا هنرهای زیبا را به نمایش می‌گذاشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hyperactive

  1. adjective excessively active
    Synonyms: excitable, high-strung, hyper, overactive, overzealous, uncontrollable, wild

ارجاع به لغت hyperactive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hyperactive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hyperactive

لغات نزدیک hyperactive

پیشنهاد بهبود معانی