آخرین به‌روزرسانی:

Imprecate

ˈɪmprɪkeɪt ˈɪmprɪkeɪt

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive verb - intransitive

لعنت کردن، نفرین کردن، التماس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

to imprecate disaster upon one's foe

(از خدا) برای دشمن خود طلب بدبختی و فلاکت کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد imprecate

  1. verb to invoke evil or injury upon
    Synonyms:
    curse damn swear cuss execrate blaspheme anathematize anathemize anathemise maledict bedamn beshrew

ارجاع به لغت imprecate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imprecate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imprecate

لغات نزدیک imprecate

پیشنهاد بهبود معانی