فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Infomercial

ˈɪnfoʊmɝːʃl ˈɪnfəʊmɜːʃəl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

تبلیغات تلوزیونی، تبلیغات طولانی تلوزیونی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Civil often feels more like an infomercial than a documentary.

برنامه تمدن بیشتر شبیه تبلیغاته تا مستند.

About 3% of viewers who watch infomercials buy the product being pitched.

تقریباٌ 3 درصد از تماشاچیان محصولی را که تبلیغ می‌شود، می‌خرند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infomercial

  1. noun full-length television program existing solely to market a product
    Synonyms:
    commercial advertorial paid announcement demonstration infotainment docutainment

ارجاع به لغت infomercial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infomercial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infomercial

لغات نزدیک infomercial

پیشنهاد بهبود معانی