با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Insulation

ˌɪnsəˈleɪʃn ˌɪnsjəˈleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    insulations

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    عایق گذاری، روپوش کشی، عایق کردن
    • - the insulation of electrical wires
    • - عایق‌بندی سیم‌های برق
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد insulation

  1. noun the act of insulating
    Synonyms: taping, covering, caulking, lining, cushioning, furring, protecting, padding, packing, surrounding, isolating, defending, neutralizing, cording
  2. noun an insulator
    Synonyms: nonconductor, protector, resistant material

ارجاع به لغت insulation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insulation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insulation

لغات نزدیک insulation

پیشنهاد بهبود معانی