فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Insulator

ˈɪnsəleɪtər ˈɪnsjəleɪtə

شکل جمع:

insulators

معنی و نمونه‌جمله

noun

مقره، بنداور، عایق، جدا کننده، عایق کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a high-tension insulator

عایق برق فشار قوی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insulator

  1. noun a material such as glass or porcelain with negligible electrical or thermal conductivity
    Synonyms:
    nonconductor dielectric nonconveyor nontransmitter
    Antonyms:
    conductor

ارجاع به لغت insulator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insulator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insulator

لغات نزدیک insulator

پیشنهاد بهبود معانی