مخترع، ابداعکننده، نوآور
شکل کامل: inventor
The inv. spent years designing and perfecting the machine.
مخترع دستگاه، سالها صرف طراحی و بهینهسازی آن کرد.
That inv. came up with a solution nobody had thought of before.
آن نوآور راهحلی ارائه داد که قبلاً هیچکس به آن فکر نکرده بود.
موجودی، انبار
شکل کامل: inventory
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Please send me the latest inv. so I can place the order accordingly.
لطفاً آخرین فهرست موجودی را برایم بفرست تا بتوانم سفارش را بر اساس آن ثبت کنم.
The warehouse manager checked the inv. for missing items.
مدیر انبار، موجودی را برای اقلام مفقود بررسی کرد.
فاکتور، صورتحساب، قبض
شکل کامل: invoice
This inv. includes taxes and shipping charges.
این صورتحساب شامل مالیات و هزینهی ارسال هم میشود.
They issued an inv. immediately after delivering the goods.
آنها بلافاصله پساز تحویل کالا فاکتور صادر کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inv» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inv