جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
Fast Dictionary - فست دیکشنری
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنی
Keep To (something) معنی
آخرین بهروزرسانی:
۱۳ اسفند ۱۳۹۸
Phrasal verb
دنبال کاری را گرفتن، خود را به کاری (یا چیزی) محدود کردن، در جایی باقی ماندن
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
لغات نزدیک keep to (something)
-
keep stroke
-
keep tabs (or a tab) on
-
keep the flag flying
-
keep the peace
-
keep the wolf from the door
- keep to (something)
-
keep to oneself
-
keep track of something
-
keep up
-
keep up appearances
-
keep up with
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری