آخرین به‌روزرسانی:

Keyed

ˈkiːd kiːd

سوم‌شخص مفرد:

keys

وجه وصفی حال:

keying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دارای جاانگشتی، مضراب‌دار، کلیددار، شستی‌دار

keyed instruments

سازهای مضراب‌دار

The keyed accordion added a unique sound to the band.

آکاردئون شستی‌دار صدای بی‌نظیری را به گروه اضافه کرد.

adjective

کوک‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The keyed piano produced a beautiful melody.

پیانوی کوک‌شده ملودی زیبایی تولید کرد.

She played the keyed piano with precision and emotion.

او پیانوی کوک‌شده را با دقت و احساسات می‌نواخت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد keyed

  1. adjective fitted with or secured by a key
    Antonyms:
    keyless

ارجاع به لغت keyed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «keyed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keyed

لغات نزدیک keyed

پیشنهاد بهبود معانی