سومشخص مفرد:
keysوجه وصفی حال:
keyingدارای جاانگشتی، مضرابدار، کلیددار، شستیدار
keyed instruments
سازهای مضرابدار
The keyed accordion added a unique sound to the band.
آکاردئون شستیدار صدای بینظیری را به گروه اضافه کرد.
کوکشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The keyed piano produced a beautiful melody.
پیانوی کوکشده ملودی زیبایی تولید کرد.
She played the keyed piano with precision and emotion.
او پیانوی کوکشده را با دقت و احساسات مینواخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «keyed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keyed