(انگلیسی هندی) لک (صد هزار)
The car costs two lakh rupees.
قیمت این ماشین دو لک روپیه است.
He earned a salary of one lakh per month.
او ماهانه یک لک حقوق میگرفت.
(انگلیسی هندی) بیشمار، بسیار زیاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The population of the city is lakh.
جمعیت این شهر بیشمار است.
The event drew lakh visitors from all over the country.
این رویداد بازدیدکنندههای بسیار زیادی از سراسر کشور به خود جلب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lakh» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lakh