فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Matchmaker

ˈmætʃˌmeɪkər ˈmætʃˌmeɪkə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

معرف، رابط، واسط (ازدواج یا رابطه‌ی عاشقانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The matchmaker arranged a perfect date for the two singles.

واسط ازدواج قرار مناسبی برای این دو مجرد ترتیب داد.

The matchmaker's advice often led to lasting relationships.

نصیحت‌های معرف اغلب منجر به روابط پایدار می‌شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد matchmaker

  1. noun someone who arranges (or tries to arrange) marriages for others
    Synonyms:
    agent go-between arranger matcher marriage broker schatchen shadchan

ارجاع به لغت matchmaker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «matchmaker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/matchmaker

لغات نزدیک matchmaker

پیشنهاد بهبود معانی