شکل جمع:
modifiersزبانشناسی توصیفکننده، اصلاحکننده (کلمه یا عبارتی که معنای کلمهای را محدود یا به آن اضافه میکند)
The word "delicious" is a modifier in the phrase "delicious cake."
کلمهی "خوشمزه" در عبارت "کیک خوشمزه" توصیفکننده است.
"Quickly" is an adverbial modifier in the sentence "She ran quickly."
در جملهی "او با سرعت دوید"، "با سرعت" توصیفکنندهی قیدی است.
Adjectives and adverbs are modifiers.
صفت و قید، اصلاحکننده هستند.
تعدیلکننده، اصلاحکننده، تغییردهنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The engineer installed a temperature modifier in the system.
مهندس، تعدیلکنندهی دمایی در سیستم نصب کرد.
She was a key modifier of the organization’s culture.
او یکی از اصلاحکنندگان اصلی فرهنگ سازمان بود.
تغییردهنده، اصلاحکننده (ژنی که عملکرد ژنی دیگر را تحتتأثیر قرار میدهد)
They are studying how modifiers influence inherited traits.
آنها درحال مطالعهی نحوهی تأثیر ژنهای اصلاحکننده بر ویژگیهای ارثی هستند.
Modifiers may explain why some individuals are more resistant to infection.
ژنهای تغییردهنده ممکن است توضیح دهند چرا برخی افراد در برابر عفونت مقاومتر هستند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «modifier» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/modifier