فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Moneymaking

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective uncountable
پرسود، پول‌درآر، پول‌ساز، سودآور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a moneymaking scheme
- طرح پرسود
- moneymaking businesses
- مشاغل سودآور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moneymaking

  1. adjective producing profit
    Synonyms:
    profitable successful lucrative paying gainful remunerative well-paying advantageous good thriving going
    Antonyms:
    unprofitable

ارجاع به لغت moneymaking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moneymaking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moneymaking

لغات نزدیک moneymaking

پیشنهاد بهبود معانی