فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Neatly

ˈniːtli ˈniːtli

صفت تفضیلی:

more neatly

صفت عالی:

most neatly

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1

به‌ طور مرتب، خیلی پاکیزه، بسیار تمیز

His clothes are all neatly folded in their drawers.

لباس‌هایش مرتب در کشو قرار دارند.

neatly folded clothes

لباس‌های تاشده‌ی مرتب

adverb

به‌ دقت، دقیقاٌ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The announcement was neatly timed to coincide with the release of their new album.

اطلاعیه به‌ دقت تنظیم شده بود تا همزمان با پخش آلبومشان پخش شود.

He wrote his name neatly at the bottom of the page.

او اسمش را دقیقاٌ پایین برگه نوشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد neatly

  1. adverb tidily
    Synonyms:
    nicely cleanly orderly accurately precisely adeptly expertly skillfully efficiently handily aptly methodically fastidiously adroitly sprucely

ارجاع به لغت neatly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «neatly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/neatly

لغات نزدیک neatly

پیشنهاد بهبود معانی