Nervous System

    ˈnɜːrvəsˈsɪstəm ˈnɜːvəsˈsɪstəm
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun singular
    زیست‌شناسی دستگاه عصبی، سلسله عصب
    لغات زیست شناسی در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The nervous system controls our body's responses to stimuli.
    - سیستم عصبی پاسخ‌های بدن ما به محرک‌ها را کنترل می‌کند.
    - Damage to the nervous system can result in debilitating conditions.
    - آسیب به سیستم عصبی می‌تواند منجر به شرایط ناتوان‌کننده‌ای شود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد nervous system

    1. noun central nervous system
      Synonyms: nerves, nerve system, neurology, peripheral nervous system, sense organs, sensorium, sensory apparatus

    ارجاع به لغت nervous system

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «nervous system» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nervous-system

    لغات نزدیک nervous system

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند