Overpay

ˌoʊvərˈpeɪ ˌəʊvəˈpeɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

verb - transitive verb - intransitive
اضافه پرداخت کردن، (به کسی) زیادی پول دادن، فزون‌پردازی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
verb - transitive verb - intransitive
به قیمت گران خریدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overpay

  1. verb pay too much
    Synonyms:
    pay excessively overpay overreimburse overcompensate over-reward oversettle over-remunerate overyield overexceed pay the Devil
    Antonyms:
    underpay cheat deceive deprive

ارجاع به لغت overpay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overpay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overpay

لغات نزدیک overpay

پیشنهاد بهبود معانی