با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Parricide

ˈpærɪsaɪd ˈpærɪsaɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    parricides

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable
    حقوق خویشاوندکشی (جرم قتل یکی از بستگان نزدیک به‌ویژه یکی از والدین)
    • - The shocking case of parricide left the community in disbelief.
    • - ماجرای تکان‌دهنده‌ی خویشاوندکشی جامعه را در ناباوری فروبرد.
    • - The psychologist studied the psychology behind parricide to better understand the motives of the offenders.
    • - روان‌شناس برای درک بهتر انگیزه‌های مجرمان، روان‌شناسی پشت خویشاوندکشی را بررسی کرد.
  • noun countable
    حقوق خویشاوندکش
    • - The parricide was sentenced to life in prison.
    • - خویشاوندکش به حبس ابد محکوم شد.
    • - The psychological evaluation revealed that the parricide suffered from severe mental illness.
    • - ارزیابی روان‌شناختی نشان داد که خویشاوندکش از بیماری روانی شدید رنج می‌برد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد parricide

  1. noun A serious infraction of the law
    Synonyms: killer, patricide, matricide, killing

ارجاع به لغت parricide

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parricide» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parricide

لغات نزدیک parricide

پیشنهاد بهبود معانی