فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pillory

ˈpɪləri ˈpɪləri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pilloried
  • شکل سوم:

    pilloried
  • سوم شخص مفرد:

    pillories
  • وجه وصفی حال:

    pillorying
  • شکل جمع:

    pillories

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - transitive adverb
    قاپوق، نوعی ابزار شکنجه قدیمی که سر‌ودست مجرم را از سوراخ کوچک تخته‌سنگی گذارنده و فشار می‌دادند
    • - Demagogues came to power and pilloried good men.
    • - عوام‌فریبان به قدرت رسیدند و نیک‌مردان را مورد آزار و تحقیر قرار دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pillory

  1. verb Criticize harshly or violently
    Synonyms: savage, gibbet, blast, crucify

ارجاع به لغت pillory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pillory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pillory

لغات نزدیک pillory

پیشنهاد بهبود معانی