گذشتهی ساده:
pilloriedشکل سوم:
pilloriedسومشخص مفرد:
pilloriesوجه وصفی حال:
pilloryingشکل جمع:
pilloriesقاپوق، نوعی ابزار شکنجه قدیمی که سرودست مجرم را از سوراخ کوچک تختهسنگی گذارنده و فشار میدادند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Demagogues came to power and pilloried good men.
عوامفریبان به قدرت رسیدند و نیکمردان را مورد آزار و تحقیر قرار دادند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pillory» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pillory