فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Play Along

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

تظاهر به همکاری کردن، تظاهر به موافقت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

I decided to play along with his idea.

تصمیم گرفتم که تظاهر کنم با ایده‌ی او موافق هستم.

If you want to avoid an argument, sometimes it's best to play along with your partner's ideas.

اگر می‌خواهید از بحث اجتناب کنید، گاهی‌اوقات بهتر است با ایده‌های طرف مقابل خود به‌طور ظاهری موافقت کنید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She had to play along.

مجبور بود تظاهر به همکاری کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد play along

  1. phrasal verb take part in a charade, deception (or practical joke)

ارجاع به لغت play along

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «play along» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/play-along

لغات نزدیک play along

پیشنهاد بهبود معانی