فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Play Along

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    تظاهر به همکاری کردن، تظاهر به موافقت کردن
    • - I decided to play along with his idea.
    • - تصمیم گرفتم که تظاهر کنم با ایده‌ی او موافق هستم.
    • - If you want to avoid an argument, sometimes it's best to play along with your partner's ideas.
    • - اگر می‌خواهید از بحث اجتناب کنید، گاهی‌اوقات بهتر است با ایده‌های طرف مقابل خود به‌طور ظاهری موافقت کنید.
    • - She had to play along.
    • - مجبور بود تظاهر به همکاری کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد play along

  1. phrasal verb Take part in a charade, deception (or practical joke)

ارجاع به لغت play along

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «play along» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/play-along

لغات نزدیک play along

پیشنهاد بهبود معانی