قدیمی گفت، گفتم
He quoed, "I am not feeling well today."
او گفت: «امروز حالم خوب نیست.»
I quo, "I'll take care of him myself."
من گفتم: «من خودم از او مراقبت خواهم کرد.»
لاتین تعویض، عوض، مابهازا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I traded my old laptop as a quo for the new model.
لپتاپ قدیمیام را با مدل جدید عوض کردم.
He received a generous quo for his hard work and dedication.
او به خاطر سختکوشی و فداکاریاش مابهازا دریافت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «quo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quo