Ranker

ˈræŋkər ˈræŋkə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
رتبه‌دار، درجه‌دار، جایگاه بالا، مقام بالا (در یک سازمان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The ranker was promoted to a higher position within the military hierarchy.
- این رتبه‌دار به جایگاه بالاتری در سلسله مراتب نظامی ارتقا یافت.
- Being a ranker comes with great responsibility and requires strong leadership skills.
- مقام بالا بودن با مسئولیت زیادی همراه است و نیازمند مهارت‌های رهبری مقتدر است.
noun countable uncountable
موقعیت (خاص)
- As a professional athlete, he was considered one of the best rankers in his sport.
- او به‌عنوان یک ورزش‌کار حرفه‌ای یکی از بهترین موقعیت‌های رشته ورزشی خود محسوب می‌شد.
- Consumer preferences were placed in rank order from 0 to 10.
- اولویت‌های مصرف‌کننده به‌ترتیب موقعیت از ۰ تا ۱۰ قرار داشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ranker

  1. adjective Vulgar
    Synonyms: completer
    Antonyms: cleaner, pleasanter
  2. adjective Conspicuously and outrageously bad or reprehensible
    Synonyms: grosser, coarser, sheerer, staler, mustier, fouler
  3. adjective Smelling of mildew or decay
    Synonyms: mustier, fustier
  4. adjective Stinking, foul
    Synonyms: smellier, nastier, higher, stronger, mustier, staler, fustier, fouler, sourer
    Antonyms: pleasanter, fresher, sweeter
  5. adjective Abundant, luxurious
    Synonyms: thicker, lusher, richer, wilder, denser, heavier, coarser
    Antonyms: thinner, sparser, rarer, scarcer

ارجاع به لغت ranker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ranker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ranker

لغات نزدیک ranker

پیشنهاد بهبود معانی