Realign

ˌriːəˈlaɪn ˌriːəˈlaɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    realigned
  • شکل سوم:

    realigned
  • سوم‌شخص مفرد:

    realigns
  • وجه وصفی حال:

    realigning

معنی‌ها

verb - transitive verb - intransitive
(دوباره) ردیف کردن، به صف کردن، آراستن، (چرخ‌های اتومبیل) بالانس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
verb - transitive verb - intransitive
(به‌ویژه اتحاد یا قراردادهای میان کشورها یا احزاب را) تغییر دادن، تعدیل کردن
verb - transitive verb - intransitive
(به‌شکل تازه‌ای) متحد شدن، مجدداً متحد شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد realign

  1. verb Align anew or better
    Synonyms: realine, redispose

ارجاع به لغت realign

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «realign» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/realign

لغات نزدیک realign

پیشنهاد بهبود معانی