فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rewind

riːˈwaɪnd riːˈwaɪnd

گذشته‌ی ساده:

rewound

شکل سوم:

rewound

سوم‌شخص مفرد:

rewinds

وجه وصفی حال:

rewinding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

به عقب برگرداندن، عقب بردن، از ابتدا پخش کردن (محتوای ظبط‌شده)

She rewound the video to show her friend the funny moment.

او ویدیو را عقب زد تا آن لحظه‌ی خنده‌دار را به دوستش نشان دهد.

I had to rewind the tape to listen to the song again.

مجبور شدم نوار را به عقب ببرم تا دوباره آهنگ را گوش کنم.

verb - intransitive verb - transitive

به عقب برگرداندن، به عقب برگشتن، به گذشته رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The photographs rewound my memories to childhood.

آن عکس‌ها خاطراتم را به دوران کودکی برگرداندند.

Sometimes I wish I could rewind life and fix my mistakes.

گاهی آرزو می‌کنم که می‌توانستم زندگی را به عقب برگردانم و اشتباهاتم را جبران کنم.

verb - transitive

دوباره پیچیدن

The fisherman rewound the line onto the reel before packing up.

ماهیگیر قبل‌از جمع‌کردن وسایل، نخ را دوباره دور قرقره پیچاند.

English: She had to rewind the rope several times to make it fit.

او مجبور شد طناب را چندین بار بپیچد تا اندازه‌ی آن مناسب شود.

noun uncountable

دکمه‌ی بازگشت به عقب، دکمه‌ی عقب بردن

Most remote controls have a fast-forward and a rewind button.

بیشتر کنترل‌ها، دکمه‌ی جلو زدن و دکمه‌ی بازگشت به عقب دارند.

I accidentally pressed the rewind button and had to watch the scene again.

تصادفاً دکمه‌ی عقب بردن را زدم و مجبور شدم صحنه را دوباره ببینم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت rewind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rewind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rewind

لغات نزدیک rewind

پیشنهاد بهبود معانی