گذشتهی ساده:
rewoundشکل سوم:
rewoundسومشخص مفرد:
rewindsوجه وصفی حال:
rewindingبه عقب برگرداندن، عقب بردن، از ابتدا پخش کردن (محتوای ظبطشده)
She rewound the video to show her friend the funny moment.
او ویدیو را عقب زد تا آن لحظهی خندهدار را به دوستش نشان دهد.
I had to rewind the tape to listen to the song again.
مجبور شدم نوار را به عقب ببرم تا دوباره آهنگ را گوش کنم.
به عقب برگرداندن، به عقب برگشتن، به گذشته رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The photographs rewound my memories to childhood.
آن عکسها خاطراتم را به دوران کودکی برگرداندند.
Sometimes I wish I could rewind life and fix my mistakes.
گاهی آرزو میکنم که میتوانستم زندگی را به عقب برگردانم و اشتباهاتم را جبران کنم.
دوباره پیچیدن
The fisherman rewound the line onto the reel before packing up.
ماهیگیر قبلاز جمعکردن وسایل، نخ را دوباره دور قرقره پیچاند.
English: She had to rewind the rope several times to make it fit.
او مجبور شد طناب را چندین بار بپیچد تا اندازهی آن مناسب شود.
دکمهی بازگشت به عقب، دکمهی عقب بردن
Most remote controls have a fast-forward and a rewind button.
بیشتر کنترلها، دکمهی جلو زدن و دکمهی بازگشت به عقب دارند.
I accidentally pressed the rewind button and had to watch the scene again.
تصادفاً دکمهی عقب بردن را زدم و مجبور شدم صحنه را دوباره ببینم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rewind» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rewind