گذشتهی ساده:
rizzedسومشخص مفرد:
rizzesوجه وصفی حال:
rizzingجذابیت، جذبه (عاشقانه یا جنسی و غیره)
His rizz was undeniable.
جذابیت او انکارناپذیر بود.
She loved his rizz.
عاشق جذبهاش بود.
جذب کردن، اغوا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He knew exactly how to rizz her.
دقیقاً میدونست که چطور اون رو جذب کنه.
The salesman tried to rizz the customer with his flashy smile.
فروشنده سعی کرد با لبخند نمایشی مشتری را اغوا کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rizz» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rizz