فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shopping

ˈʃɑːpɪŋ ˈʃɒpɪŋ

گذشته‌ی ساده:

shopped

شکل سوم:

shopped

سوم‌شخص مفرد:

shops

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A1

(مغازه‌گردی برای) خرید

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

She enjoys shopping for new clothes.

او از خرید لباس نو لذت می‌برد.

I love going shopping on weekends.

من عاشق به خرید رفتن در تعطیلات آخرهفته هستم.

noun uncountable A2

خرید، کالای خریداری‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Our shopping list is getting longer.

لیست خرید ما طولانی‌تر می‌شود.

He had so many bags of shopping.

کیسه‌های خرید زیادی داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shopping

  1. noun buying
    Synonyms:
    spending purchasing e-commerce electronic commerce browsing

Collocations

shopping list

فهرست خرید، لیست خرید

لغات هم‌خانواده shopping

  • verb - transitive
    shop

ارجاع به لغت shopping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shopping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shopping

لغات نزدیک shopping

پیشنهاد بهبود معانی