گذشتهی ساده:
simpedشکل سوم:
simpedسومشخص مفرد:
simpsوجه وصفی حال:
simpingشکل جمع:
simpssimp مخفف لغت simpleton است.
انگلیسی آمریکایی (آدم) سادهلوح، احمق، کودن، هالو
sometimes I think he’s just a simp.
گاهی اوقات فکر میکنم که او آدم احمقی است.
Though he's a simp, his loyalty to his friends is unwavering.
اگرچه او ساده است، اما وفاداریاش به دوستانش سستیناپذیر است.
انگلیسی آمریکایی (آدم) شیفته، کشتهومرده، عاشق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He realized being a simp wasn't the way to win her heart after all.
او متوجه شد که شیفته بودن راهی برای به دست آوردن قلب او نیست.
Everyone knows he’s a simp; he changes his plans just to please her.
همه میدانند که عاشق است؛ او برنامههای خود را تغییر میدهد تا او را راضی کند.
انگلیسی آمریکایی هوادار
He's such a simp for that popular singer.
او هوادار آن خوانندهی محبوب است.
The simp brought flowers to the celebrity's book signing event.
هوادار به جشن امضای کتاب افراد مشهور گل آورد.
انگلیسی آمریکایی کشتهومردهی کسی بودن، شیفتهی کسی بودن
He always simps for her, hoping to win her affection.
همیشه کشتهومردهی او است؛ به این امید که محبت او را جلب کند.
He tends to simp for anyone who shows him kindness.
او تمایل دارد که شیفتهی هر کسی که به او مهربانی نشان میدهد شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «simp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/simp