فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Slow Motion

sˈloʊˈmoʊʃən sləʊˈməʊʃən

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

حرکت آهسته، دور کند، اسلوموشن، کند‌نمایی

The car crash was captured in slow motion, allowing the viewers to see every detail of the impact.

تصادف خودرو در حالت آهسته ضبط شد و به بینندگان امکان داد تا تمام جزئیات برخورد را ببینند.

The director used slow motion to capture the beauty of the falling leaves in the autumn scene.

کارگردان از اسلوموشن برای به تصویر کشیدن زیبایی ریزش برگ‌ها در صحنه‌ی پاییزی استفاده کرد.

adjective

کند، آهسته، کندجنبی، اسلوموشن (حرکت یا عمل)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The slow-motion replay revealed every detail of the winning goal.

بازپخش اسلوموشن تمام جزئیات گل پیروزی‌بخش را معلوم کرد.

slow-motion rhythm

ریتم کند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slow motion

  1. noun slowest possible pace
    Synonyms:
    snail's pace turtle's pace slow mo funeral pace

ارجاع به لغت slow motion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slow motion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slow-motion

لغات نزدیک slow motion

پیشنهاد بهبود معانی