حرکت آهسته، دور کند، اسلوموشن، کندنمایی
The car crash was captured in slow motion, allowing the viewers to see every detail of the impact.
تصادف خودرو در حالت آهسته ضبط شد و به بینندگان امکان داد تا تمام جزئیات برخورد را ببینند.
The director used slow motion to capture the beauty of the falling leaves in the autumn scene.
کارگردان از اسلوموشن برای به تصویر کشیدن زیبایی ریزش برگها در صحنهی پاییزی استفاده کرد.
کند، آهسته، کندجنبی، اسلوموشن (حرکت یا عمل)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The slow-motion replay revealed every detail of the winning goal.
بازپخش اسلوموشن تمام جزئیات گل پیروزیبخش را معلوم کرد.
slow-motion rhythm
ریتم کند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slow motion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slow-motion