شکل جمع:
solenoidsبرق سیملوله، سولنوئید (سیمپیچی به شکل استوانه که از آن برای مدیریت تغییر ناگهانی جریان در مدارها استفاده میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The engineer inspected the solenoid.
مهندس سیملوله را بررسی کرد.
I need to replace the faulty solenoid in my car's ignition system.
باید سولنوئید معیوب در سیستم احتراق ماشینم را تعویض کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «solenoid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/solenoid