Stick-in-the-mud

ˈstɪkɪnðəˈməd stɪkɪnðəmʌd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
آدم قدیمی‌مسلک، امل، کهنه‌پرست، آدم خشک، عصاقورت‌داده، عهدبوقی، فسیل، متحجر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- They are a bunch of stick-in-the-muds.
- اونا یه مشت املن.
- Don't be such a stick-in-the-mud, let's go out and have some fun!
- عصاقورت‌داده نباش. بیا بریم بیرون و یه کم خوش بگذرونیم!
- My grandpa's a real stick-in-the-mud.
- بابابزرگم واقعاً عهدبوقیه.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stick-in-the-mud

  1. noun unadventurous person
    Synonyms: antediluvian, conservative, diehard, diehard, fossil, fuddy-duddy, mossback, obstinate person, old fogy, person set in ways, reactionary
    Antonyms: adventurer

ارجاع به لغت stick-in-the-mud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stick-in-the-mud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stick-in-the-mud

لغات نزدیک stick-in-the-mud

پیشنهاد بهبود معانی