آدم قدیمیمسلک، امل، کهنهپرست، آدم خشک، عصاقورتداده، عهدبوقی، فسیل، متحجر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They are a bunch of stick-in-the-muds.
اونا یه مشت املن.
Don't be such a stick-in-the-mud, let's go out and have some fun!
عصاقورتداده نباش. بیا بریم بیرون و یه کم خوش بگذرونیم!
My grandpa's a real stick-in-the-mud.
بابابزرگم واقعاً عهدبوقیه.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stick-in-the-mud» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stick-in-the-mud