آخرین به‌روزرسانی:

Stick-in-the-mud

ˈstɪkɪnðəˈməd stɪkɪnðəmʌd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

آدم قدیمی‌مسلک، امل، کهنه‌پرست، آدم خشک، عصاقورت‌داده، عهدبوقی، فسیل، متحجر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

They are a bunch of stick-in-the-muds.

اونا یه مشت املن.

Don't be such a stick-in-the-mud, let's go out and have some fun!

عصاقورت‌داده نباش. بیا بریم بیرون و یه کم خوش بگذرونیم!

نمونه‌جمله‌های بیشتر

My grandpa's a real stick-in-the-mud.

بابابزرگم واقعاً عهدبوقیه.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stick-in-the-mud

  1. noun unadventurous person
    Synonyms:
    conservative reactionary diehard obstinate person fuddy-duddy old fogy person set in ways fossil mossback antediluvian
    Antonyms:
    adventurer

ارجاع به لغت stick-in-the-mud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stick-in-the-mud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stick-in-the-mud

لغات نزدیک stick-in-the-mud

پیشنهاد بهبود معانی