شکل نوشتاری دیگر این لغت: strain a point
استثنا قائل شدن، ارفاق قائل شدن، مستثنی کردن، شل گرفتن (مقررات و غیره)
The teacher decided to stretch a point and let the student retake the test.
معلم تصمیم گرفت ارفاق قائل شود و بگذارد دانشآموز دوباره امتحان بدهد.
The boss was willing to stretch a point and give me an extra day to finish the project.
رئیس میخواست شل بگیره و یه روز مهلت اضافه به من بده تا پروژه رو تموم کنم.
بزرگنمایی کردن، اغراق کردن، لاف زدن، پیاز داغ چیزی را زیاد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She constantly stretchs a point about her intelligence.
او دائماً در مورد هوش خود بزرگنمایی میکند.
Don't stain a point about how difficult the task was, we all know it was simple.
دربارهی سختی کار لاف نزن. همه میدونیم که ساده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stretch a point» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stretch-a-point