به دل کسی نشستن، تأثیر گذاشتن بر کسی، همدلی یا ارتباط عاطفی ایجاد کردن، مورد توجه یا موافقت قرار گرفتن
The charity’s efforts to help refugees struck a chord with many donors.
تلاشهای خیریه برای کمک به پناهندگان در میان بسیاری از اهداکنندگان مورد توجه قرار گرفت.
His speech on fairness and justice struck a chord with the employees.
سخنرانی او دربارهی عدالت و انصاف در میان کارکنان همدلی ایجاد کرد.
یاد کسی یا چیزی افتادن، خاطرهای را زنده کردن، موجب یادآوری شدن، یادآور چیزی بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Seeing the old playground struck a chord with many parents, recalling their own childhoods.
دیدن زمین بازی قدیمی برای بسیاری از والدین، یادآور دوران کودکی خودشان بود.
The smell of fresh bread struck a chord, reminding him of his grandmother’s kitchen.
بوی نان تازه او را به یاد آشپزخانهی مادربزرگش انداخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «strike a chord» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strike-a-chord