گذشتهی ساده:
syncedشکل سوم:
syncedوجه وصفی حال:
syncingشکل نوشتاری دیگر این لغت: synch
همچنین میتوان در شکلهای گذشته از synched به جای synced و در وجه وصفی حال از synching به جای syncing استفاده کرد.
همگامسازی، هماهنگسازی، هماهنگی، همگامی، مطابقت، همگاهی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
the sync between the two devices
هماهنگی بین دو دستگاه
The dancers moved in perfect sync.
رقصندهها با هماهنگی بینقصی حرکت میکردند.
همگام ساختن، جفت کردن، همزمان کردن، هماهنگ کردن، منطبق ساختن (زمان)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I am trying to sync my phone with my computer.
سعی میکنم تلفنم را با کامپیوترم جفت کنم.
The devices are synced and ready to use.
دستگاهها همگامسازی شدهاند و آمادهی استفاده هستند.
1- همزمان(با) 2- همساز، متوافق، هماهنگ(با)، جور
1- ناهمزمان(با) 2- ناهمساز، نامتوافق، ناهماهنگ، ناجور
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sync» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sync