شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): to-go
همچنین میتوان از صفت take-out بهجای to-go استفاده کرد.
انگلیسی آمریکایی بیرونبر کردن
I want a shish-kebab to go.
یک چلوکباب برای بیرونبر کردن میخواهم.
Can we order our meals to go? I'm in a rush.
آیا میتوانیم غذایمان را بیرونبر سفارش دهیم؟ من عجله دارم.
بیرونبر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I ordered a to-go pizza from the restaurant as I was in a hurry.
چون عجله داشتم از رستوران پیتزای بیرونبر سفارش دادم.
The to-go option was perfect for me as I needed to catch a flight soon.
گزینهی بیرونبر برای من عالی بود؛ زیرا باید بهزودی به پرواز میرسیدم.
باقی ماندن، انجامنشده بودن، ماندن
One page finished, three to go.
یک صفحه تمام شد؛ سه صفحهی دیگر مانده است.
There are ten minutes to go before halftime.
ده دقیقه تا پایان نیمه باقی مانده است.
1- چریدن، به چرا رفتن 2- باز نشسته شدن 3- تباه شدن
1- یورغه رفتن 2- خرامیدن، سلانه سلانه رفتن
کج و معوج کردن یا شدن، از شکل افتادن
دیوانه شدن، به سر (کسی) زدن
go off half-cocked (or to go off at half cock)
1- (سلاح آتشین) پیش از هنگام دلخواه در رفتن (یا آتش شدن) 2- ناسنجیده عمل کردن یا سخن گفتن
1- دیوانه شدن 2- هیجانزده شدن
1- چریدن، به چرا رفتن 2- باز نشسته شدن 3- تباه شدن
احسنت!، آفرین!، دمت گرم!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «to go» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/to-go-2