فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Toe The Line (or Mark)

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • idiom
    (معمولاً علی‌رغم میل و خواسته‌ی باطنی) تابع دستورات بودن، فرمان‌برداری کردن، سربه‌راه بودن
    • - If you want to get ahead, you’d better learn to toe the line.
    • - اگه می‌خوای پیشرفت کنی، بهتره که یاد بگیری سربه‌راه باشی.
    • - He knew that he had to toe the official line.
    • - او می‌دانست که باید تابع دستورات رسمی باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد toe the line (or mark)

  1. verb obey the rules
    Synonyms: adhere to rules, come to heel, conform, fall in, fall in line, follow the book, stay in line, toe the mark

ارجاع به لغت toe the line (or mark)

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «toe the line (or mark)» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/toe-the-line-or-mark

لغات نزدیک toe the line (or mark)

پیشنهاد بهبود معانی