فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tow

toʊ təʊ

گذشته‌ی ساده:

towed

شکل سوم:

towed

سوم‌شخص مفرد:

tows

وجه وصفی حال:

towing

توضیحات:

همچنین می‌توان از hards به‌ جای tow استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

با طناب به‌دنبال کشیدن، پس‌مانده الیاف کتان یا شاهدانه، طناب، زنجیر، یدک‌کش، یدک‌کشی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

دو، دوبار، دو قسم، دونوع، دوتا، هر دوتا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Their car broke down and it was towed to the repair shop.

اتومبیل آن‌ها خراب شد و آن را تا تعمیرگاه بکسل کردند.

A coastguard cutter towed the crippled ship to harbor.

یک قایق پاسداران ساحلی، کشتی از‌کار‌افتاده را تا بندرگاه یدک‌کشی کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A mother with her children in tow entered the room.

مادری که بچه‌هایش به‌دنبالش حرکت می‌کردند، وارد اتاق شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tow

  1. verb pull along
    Synonyms:
    drag pull haul draw tug lug trail ferry propel push trawl yank

Collocations

in tow

1- درحال یدک‌کشی شدن 2- در دنبال

Idioms

in tow

3- تحت سرپرستی (کسی)، زیر کنترل کسی

ارجاع به لغت tow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tow

لغات نزدیک tow

پیشنهاد بهبود معانی