فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unconsciously

ʌnˈkɑːnʃəsli ʌnˈkɒnʃəsli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb C2

(به‌طور) ناآگاهانه، ناخودآگاه، ناخواسته، بی‌اختیار، ندانسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

His hand reached out unconsciously to the glass.

دستش بی‌اختیار به‌سمت لیوان دراز شد.

He unconsciously avoided looking at the manager during the conversation.

او به‌طور ناخودآگاه از نگاه کردن به مدیر درحین مکالمه، اجتناب می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unconsciously

  1. adverb in a way that is done without conscious thought, awareness, or intention
    Antonyms:
    consciously

ارجاع به لغت unconsciously

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unconsciously» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unconsciously

لغات نزدیک unconsciously

پیشنهاد بهبود معانی