فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unprovoked

ˌʌnprəˈvoʊkt ˌʌnprəˈvəʊkt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    بی‌جهت، بی‌داعی، بیخود
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unprovoked

  1. adjective Occurring without motivation or provocation; ; - F.D.Roosevelt
    Synonyms: motiveless, wanton

ارجاع به لغت unprovoked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unprovoked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unprovoked

لغات نزدیک unprovoked

پیشنهاد بهبود معانی