۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Wireless Keyboard

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation noun countable
کی‌بُرد بی‌سیم، صفحه‌کلید بی‌سیم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Hoodad connected the wireless keyboard to his tablet.
- هوداد صفحه‌کلید بی‌سیم را به تبلت خود وصل کرد.
- The wireless keyboard connects to the computer via Bluetooth.
- کی‌بُرد بی‌سیم ازطریق بلوتوث به کامپیوتر متصل می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wireless keyboard

  1. noun a type of keyboard that connects to a computer or other devices without the use of physical wires or cables

ارجاع به لغت wireless keyboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wireless keyboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wireless-keyboard

لغات نزدیک wireless keyboard

پیشنهاد بهبود معانی